فوت سحر اسکندری دختر ۱۸ ساله تهرانی بر اثر عمل جراحی زیبایی + جزئیات مرگ
فوت سحر اسکندری دختر 18 ساله تهرانی بر اثر عمل جراحی زیبایی + جزئیات مرگ
فوت سحر اسکندری
فوت سحر اسکندری دختر 18 ساله تهرانی بر اثر عمل جراحی زیبایی که این دختر تهرانی بعد از عمل جراحی زیبایی بینی در بیمارستانی در تهران درگذشت که جزئیات مرگ توضیح دادیم.

سحر اسکندری ۱۸ ساله که شاگرد اول مدرسه شان بود
و تمام اوقات فراغت خود را با خواندن کتاب میگذراند،
با توجه به این که در رشته پزشکی قبول شده بود
میخواست پرستار شود تا بتواند بیشتر به مردم خدمت کند.
دختر جوان در شرایط سختی بزرگ شده بود و هر روز رویاها و کارهایی را که قصد داشت
انجام دهد در دفترش مینوشت
و در دست نوشتههایش همیشه با فرشته نگهبان حرف میزد و حرفهایش را به او میگفت.

در این میان، غضروف روی بینی او باعث شده بود نوک بینیاش کج شود
و به همین دلیل آرزو داشت با عمل زیبایی نقص آن را رفع کند تا این که خانوادهاش به سختی توانستند
هزینه جراحی را تهیه کنند و تنها دختر خانواده را در یک قدمی رسیدن به رویایش قرار دهند.
آخرین دیدار
روز ششم مرداد سحر همراه خانوادهاش به بیمارستان مدرس تهران رفت
و با خوشحالی، لباس اتاق عمل را پوشید و با خانوادهاش خداحافظی کرد.
عقربهها ساعت ۱۱ صبح ششم مرداد را نشان میداد که سحر وارد اتاق عمل شد
و خانوادهاش پشت در اتاق عمل منتظر ماندند.
لحظات به سختی میگذشت و همه چشم انتظار بودند.
پدر و مادر سحر پشت در اتاق عمل زیر لب دعا میخواندند تا دخترشان به سلامت از اتاق خارج شود.
در ساعت ۴ بعد از ظهر، پزشکان یکی پس از دیگری به اتاق عمل میرفتند
و خارج میشدند و این رفت و آمدها باعث نگرانی خانواده سحر شده بود.
هیچ کس جواب درستی به آنها نمیداد
تا این که یکی از پزشکان از اتاق خارج شد و خواست پدر و مادر سحر وارد اتاق اوشوند.
پزشک جوان به پدر و مادر سحر گفت که دخترتان به داروها واکنش نشان داده است،
باید امروز در بیمارستان زیر نظر باشد و فردا از بیمارستان مرخص میشود.
سحر به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد و ۱۸ روز زیر نظر پزشکان بود
تا این که با تمام رویاها و آرزوهایش روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد
و دیگر نتوانست نتیجه عمل زیبایی اش را در آینه ببیند.
خانهای در سکوت
خانه قدیمی یک طبقه با دیوارهای آجری که روی دیوارها بنرهایی از غم و سوگواری دیده میشد
و روی همه آنها اسم سحر نوشته شده بود،
نشان از آن داشت که خانه دختر با محبت و دلسوز خانواده اسکندری است.

خانه در سکوت بود و روی صندلی اتاق دختر جوان یک پارچه سیاه کشیده شده بود.
مادر او وقتی تصاویر و تقدیرنامههای دخترش را روی دیوار اتاق دید،
اشک روی گونههایش جاری شد و زیر لب میگفت: دخترم را از من گرفتند.
پدر سحر سعی داشت با خونسردی داغ دخترش را پشت تلخندهایش پنهان نگه دارد،
اما وقتی درباره دخترش شروع به صحبت کرد،
خیلی زود سکوت کرد و داغ از دست دادن دخترشان را در گلویش نگه داشت.
پدر سحر گفت: روز ششم مرداد دخترم به اتاق عمل رفت
و هرچه منتظر ماندیم از اتاق بیرون نیامد تا این که یکی از پزشکان اعلام کرد
دخترتان به داروها واکنش نشان داده و باید شب در بیمارستان بستری شود.
وی افزود: شوکه شده بودیم، چون دخترم همه آزمایشهای قبل از عمل جراحی را انجام داده بود
و هیچ مشکلی در آزمایشها نبود.
قرار بود دخترم فردای روز عمل از بیمارستان مرخص شود،
اما ۱۹ روز در بخش مراقبتهای ویژه زیر نظر بود.
پدر این دختر جوان ادامه داد: سحر ۱۸ سال داشت،
همیشه درس میخواند و تنها سرمایههای من در زندگی فرزندانم هستند
که یکی از آنها را پزشکان از من گرفتند.
وی افزود: روزهایی که دخترم در بیمارستان بود، پزشکان هر روز حرفهای جدیدی میزدند
و به ما امید میدادند،
این در حالی بود که من از چند پزشک دیگر خارج از بیمارستان درخواست کمک کردم
و هرکسی دخترم را میدید تاکید میکرد که او مرگ مغزی شده و اکسیژن به مغزش نرسیده است.
من آخرین بار جسد دخترم را دیدم، پزشکان حرفهای دروغ زیادی به ما زدند،
با این که خودم دخترم را به خاک سپردم،
اما هنوز منتظر معجزه هستم تا سحر از در اتاق بیرون بیاید
و با همان صدای همیشگی بگوید: «سلام بابا».
پدر داغدیده درباره اهدای اعضای بدن دخترش گفت:
تصمیم گرفتیم اعضای بدن او را اهدا کنیم که مادر و برادرم با هم صحبت کردند
و خواستند تا روز شنبه صبر کنیم شاید اتفاقی بیفتد،
به همین دلیل پنج شنبه به بیمارستان رفتیم و همان روز با یکی از پزشکان جر وبحث لفظی کردم.
قرار بود درباره رضایت مان برای اهدای عضو صحبت کنیم
که ساعت ۱۲:۳۰ اعلام کردند دخترتان دیگر نفس نمیکشد و به کام مرگ فرو رفته است.
وی افزود: در وزارت بهداشت از کل مجموعه بیمارستان شکایت کردیم
و یک شکایت نیز در دادسرای جرایم پزشکی ارائه دادیم.
دخترم دیگر بر نمیگردد، اما با این پیگیریها میخواهیم خانواده دیگری داغ فرزند نبیند.
منبع: روزنامه خراسان
::
گردآوری: کلوب
سلام خدا به خانواده اش صبر بده خیلی دلم سوخت وقتی میخوندم گریم گرفت
امتیاز بینندگان:۲ ستاره ها
امتیاز بینندگان:۵ ستاره ها
امتیاز بینندگان:۵ ستاره ها
ایشششش . داغون شدم .
واقعا دلم آتیش گرفت تسلیت میگم واقعا
امتیاز بینندگان:۵ ستاره
امتیاز بینندگان:۵ ستاره
امتیاز بینندگان:۵ ستاره